حکومت یهود (قرآن)یهود از نظر موقعیت اجتماعی، آن ارزش را ندارند که بتوانند بین افراد قضاوت و حکومت کنند و هرگز مردم حق حکومت و قضاوت در میان خود را به آنها واگذار نکردهاند تا آنها بتوانند دست به چنین کاری بزنند. به علاوه آنها هیچگاه شایستگی حکومت مادی و معنوی بر مردم را ندارند؛ زیرا آنچنان روح انحصارطلبی بر آنان چیره شده که اگر چنان موقعیتی را پیدا کنند به هیچکس، هیچ حقی نخواهند داد، و همه امتیازات را دربست به خودشان تخصیص میدهند! ۱ - حاکمیت یهود و خطر فقردر صورت حاکمیت یهود بر مردم، خطر فقر و بیچارگی برای آنان پدید میآید: •• «أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا»؛ «آيا آنها (= يهود) سهمى در حکومت دارند (که بخواهند چنين داورى کنند)؟ در حالى که اگر چنين بود، (همه چيز را در انحصار خود مىگرفتند،) و کمترين حق را به مردم نمىدادند». ۱.۱ - تفسیر آیه۱.۱.۱ - مراد از نقیرکلمه نقیر، صفت مشبهه است، و در اینجا معنای اسم مفعول یعنی منقور منقار زده را میدهد، و عبارت است از چیز حقیر و اندکی که مرغ آن را با منقار خود از زمین برمیدارد، و در معنای جمله: (و لا یظلمون فتیلا...) معنای دیگری برای آن نقل کردیم. ۱.۱.۲ - مراد از اممفسرین گفتهاند: کلمه: (ام) در این جمله منقطعه، و به معنای بلکه است، و جمله را چنین معنا میدهد. (نه بلکه گویا میپندارند بهرهای از ملک را دارند) و استفهام در آن انکاری است؛ یعنی چنین مالکیتی ندارند. بعضی دیگر احتمال دادهاند که کلمه (ام) متصله و به معنای و یا باشد، و گفتهاند تقدیر آیه (اهم اولی بالنبوه ام لهم نصیب من الملک) است؛ یعنی آیا آنان سزاوارتر به نبوتاند، و یا بهرهای از ملک را دارا هستند؟ ولیکن این احتمال به نظر بعضی دیگر صحیح نیست، و به آن اشکال کردهاند که حذف همزه استفهام تنها در موقع ضرورت یعنی وقتی شاعر بخواهد و زن شعرش درست شود حذف میکنند، و در قرآن کریم چنین ضرورتی در کار نیست، و به نظر ما ظاهر آیه میرساند که کلمه نامبرده متصله باشد، و لنگه آن حذف شده، چون آیه قبلی میفهماند آن لنگه چیست، و تقدیر کلام (الم ترالی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب... لهم کل ما حکموا به من حکم، ام لهم نصیب من الملک، ام یحسدون الناس)؟ میباشد؛ یعنی هیچ میبینی این اهل کتاب را که بهرهای از کتاب دارند، و چنین و چنان میکنند، و چنین و چنان میگویند، و حکم میکنند، آیا حق دارند که هر حکمی که خواستند بکنند، و یا بهرهای از ملک را دارا هستند، و یا از حسد چشمشان برنمیدارد که خدا به مردم از فضل خود بدهد؟ و بنابراین دو لنگه استفهام و لنگههای بعدیش رو به راه و مترتب میشود، و کلام سیاقش محفوظ میماند. ۱.۱.۳ - مراد از ملکو مراد از ملک، سلطنت بر امور مادی و معنوی هر دو است، در نتیجه شامل ملک نبوت و ولایت و هدایت، و نیز شامل مالکیت رقاب و ثروت میشود؛ چون ظاهر از سیاق جملههای سابق و لاحق همین است، آیه سابق اشاره میکرد به ادعای اهل کتاب به اینکه ما مالک قضا و حکم راندن علیه مؤمنین هستیم، و چنین حقی داریم، و معلوم است که حکم راندن و قضاوت کردن هم سنخ با فضایل معن وی است، و ذیل آیه مورد بحث میفرماید: (فاذن لا یوتون الناس نقیرا)، و این دلالت میکند بر مالکیت نسبت به مادیات و یا حداقل شامل آن نیز میشود، پس مراد از این که فرمود: (ام لهم نصیب من الملک) اعم از ملک مادیات و معنویات است. و در نتیجه معنای آیه نظیر این میشود که بگوییم. (آیا این اهل کتاب نصیبی از ملک دارند؟ آن ملکی که خدای تعالی پیامبرش را به صورت نبوت و ولایت و هدایت و امثال آن انعام فرموده؟ و اگر چنین ملکی میداشتند، حتی اقل قلیلی و پشیزی به مردم نمیدادند، از بس که بخیل و بد سریره و بد باطنلند)، پس مضمون آیه شریفه، قریب به مضمون آیه زیر است، میفرماید: (قل لو انتم تملکون خزائن رحمه ربی اذا لامسکتم خشیه الانفاق). ۱.۱.۴ - نکتهمفسران در شأن نزول آیه، از یهود نام بردهاند. ۲ - پانویس۳ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۲، ص۱۱۰، برگرفته از مقاله «حکومت یهود». |